loading...
سرزمین عشق
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
gt 0 109 amin2007r
امین آنلاین بازدید : 38 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)

با سلام به خدمت شما بازدید کننده این وبلاگ کوچیک که فعلا بازدیدهاس هم کم هستش.امرو تووی سایت موعود مطلب جالبی با عنوان خطبه اما حسین(ع) برای اصحاب رو دیدم و گذاشتنش رو خالی از فایده ندیدم.امیدوارم که بخونیدش. 

جابر از امام باقر(ع) نقل كرده كه فرمود: امام حسین(ع) پیش از شهادت به اصحاب خود فرمود: رسول خدا(ص) به من فرمود: فرزندم! تو به زودی در «كربلای» عراق برده می‌شوی و آن سرزمینی است كه آن پیامبران و اوصیای پیامبران با هم دیدار كنند و«عمورا» نام دارد تو را در آن‌جا به شهادت می‌رسی و نیز با تو جماعتی از یارانت كه از شوق دیدار حقّ درد شمشیر و نیزه را حس نكنند به شهادت می‌رسند و این آیه را تلاوت فرمود:
و فرمودیم! ای آتش! بر ابراهیم ....

جابر از امام باقر(ع) نقل كرده كه فرمود: امام حسین(ع) پیش از شهادت به اصحاب خود فرمود: رسول خدا(ص) به من فرمود: فرزندم! تو به زودی در «كربلای» عراق برده می‌شوی و آن سرزمینی است كه آن پیامبران و اوصیای پیامبران با هم دیدار كنند و«عمورا» نام دارد تو را در آن‌جا به شهادت می‌رسی و نیز با تو جماعتی از یارانت كه از شوق دیدار حقّ درد شمشیر و نیزه را حس نكنند به شهادت می‌رسند و این آیه را تلاوت فرمود:
و فرمودیم! ای آتش! بر ابراهیم خنك و سلام باش1
 آن جنگ بر تو و بر آنان نیز خنك و سلام خواهد بود.
سپس تا آن زمان كه خدا خواهد انتظار می‌كشم، آن گاه از زمین جدا شده همچون خروج امیرمؤمنان(ع) و قیام قائم ما و حیات رسول خدا(ص) برآیم.
سپس از نزد خدا گروهی آسمانی بر من فرود آیند كه قبلاً به زمین نیامده‌اند و جبرئیل و میكائیل و اسرافیل و سپاه فرشتگان بر من آیند.
محمّد(ص) و علی(ع) و من و برادرم و همة آنان كه خدا برایشان منّت دارد در كجاوه‌های پروردگار بر اسبان دو رنگی ـ كه از نورند و به كسی سواری نداده‌اند ـ فرود آییم.
سپس محمد(ص) پرچم خود را به اهتزاز در آورد و آن را با شمشیر خود به قائم ما بسپرد. سپس ما پس  از آن تا خدا خواهد می‌مانیم.
سپس خدا از مسجد كوفه چشمه‌ای از روغن و شیر و آب بجوشاند.
سپس امیرمؤمنان(ع) شمشیر رسول خدا(ص) را به من داده مرا به شرق و غرب عالم برانگیزد به هیچ دشمن خدا نمی‌گذرم مگر كه خونش را می‌ریزم و هیچ بتی را نمی‌نهم مگر كه می‌سوزانم تا به دیار هند درآیم و آن را بگشایم.
دانیال و یونس [یوشع] نزد امیرمؤمنان(ع) آیند و گویند: خدا و پیامبرش راست فرمودند و خدا با ایشان هفتاد نفر را به سوی بصره برانگیزد و آنان دشمنان خود را از پا افكنند و یك بار نیز به روم انگیزد و آن را برایشان بگشاید.
سپس هر جانوری كه خدا گوشت آن را حرام فرموده می‌كشم تا بر زمین، جز پاكیزه‌ها نمانند. و بر یهود و نصارا و دیگر ملت‌ها می‌پردازم و آنان را میان اسلام و شمیر، آزاد می‌گذارم هر كه اسلام آورد بر او منت دارم و هر كه اسلام نپذیرد خدا خونش را بریزد و كسی از شیعیان ما نمی‌ماند مگر كه خدا فرشته‌ای را نزد او فرستد تا خاك را از چهره‌اش ببرد و همسران و منازلش را در بهشت بشناساند.
بر زمین، كور و زمین‌گیر و گرفتاری نمی‌ماند مگر آن كه خدا به بركت ما اهل بیت ناراحتی او را برطرف كند و بركت‌ها از آسمان بر زمین آید تا درختان، میوه‌های خدا خواستة خود را سرشار آرند و میوه‌‌های زمستان را در تابستان و میوه‌های تابستان را در زمستان مصرف كنند و آن است فرمودة خدای متعال:
چنانچه اهل كتاب ایمان آورند و تقوا پیشه كنند ما بركات آسمان و زمین را برایشان بگشاییم، ولی تكذیب كردند و ما نیز ایشان را به اعمالشان گرفتیم.2
سپس خدا به شیعیان ما كرامتی بخشد كه هیچ چیز بر زمین و در زمین برایشان پنهان نماند تا آن جا كه یك نفر از ایشان اراده كند  اخبار خود داند پس آنان را به آگاهی آن‌چه كنند خبر دهد.


پی‌نوشت‌ها

٭برگرفته از: فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) صص 486-484.
1. سورة انبیاء (7)، آیة 69.
2. سورة اعراف (21)، آیه 69. 

**********منع سایت موعود(http://mouood.org) می باشد.**********


امین آنلاین بازدید : 28 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)
چرا به ما میگن شیعه؟!

آیا می دانید چرا پیروان اهل بیت را شیعه می نامند؟!!

این سوال بسیار مهمی است که دانستن آن برای همه ی ما که خود را شیعه می نامیم  ضروری است.

امام صادق علیه السلام رئیس مکتب جعفری در روایتی شریف پاسخ این پرسش را بیان فرموده اند.

که من آن را برای شما می گویم: روزی یکی از دوستان امام به نام مفضل می پرسد: شما قبل از خلقت آسمان و زمین کجا بودید؟ امام می فرماید ما نوری بودیم که خدا را تسبیح و تقدیس می کردیم تا اینکه خداوند ملائکه را آفرید و به آنها نیز فرمان تسبیح داد ولی آنها گفتند که ما نمی دانیم، آنجا بود که به دستور خدا، ملائکه از ما تسبیح را آموختند. باید بدانی که پیروان ما از شعاع آن نور آفریده شده‌اند و به همین خاطر است که به آنان شیعه نامیده شده‌اند ...

پس قدر خودت را بدان و بدان که این فقط یک اسم نیست که رسم حقیقی توست و هر کسی توفیق آن را نخواهد یافت.

و چه چیزی بهتر از این که این نور درونی را چراغی در این تاریکنای زندگی کنی تا رسیدن به خانه دوست که هرچه هست هموست! که اگر چنین نکنی قدر خود را نشناخته ای.

متن روایت

عن المفضل قال: قلت لمولانا الصادق علیه السلام: ما كنتم قبل أن یخلق الله السماوات والأرض. قال: كنا أنوارا نسبح الله تعالى ونقدسه حتى خلق الله الملائكة فقال لهم الله عز وجل: سبحوا. فقالت: أی ربنا لا علم لنا، فقال لنا: سبحوا فسبحنا فسبحت الملائكة بتسبیحنا، ألا إنا خلقنا أنوارا وخلقت شیعتنا من شعاع ذلك النور فلذلك سمیت شیعة، فإذا كان یوم القیامة التحقت السفلى بالعلیا، ثم قرب ما بین أصبعیه؛

بحار الانوار، ج 26، ص 349، حدیث 24
امین آنلاین بازدید : 37 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)
رموز اسماء الهی (در بیان شرایط و آثار ذكر)قسمت سوم: راه یافتن به امور پنهانی

در این قسمت به بیان گوشه ای از معانی عمیق و آثار عجیب صفات «حلیم »، «خبیر »، «علیم» ، «حکیم» ، «بصیر» ، «سمیع» ، «حمید» ، «غنی» ، «واسع »، «رؤوف» ، «بَدیعُ الَّسمواتِ وَالأَرضِ »، «قابض» ، «باسط »،« قریب» ،« قدیر» ، «توّاب» ، خواهیم پرداخت.

14- حلیم( همیشه بردبار)

وَ اللهُ غَفُورٌ حَلیمٌ (و خدا، آمرزنده و بردبار است.(1) )

خداوند، حلیم است. یعنی در مجازات تبهکاران تعجیل( شتاب) روا نمی دارد و در مقابل جهالت بندگان، بسیار صبور است.

خواص:

برای پیدا کردن آرامش، بردباری و صبر در مقابل مشکلات، افراد و غیره در هر روز 88 مرتبه ذکر« یا حلیم» خوانده شود.

15- خبیر( همیشه آگاه)

وَ اللهُ بِما تَعمَلُونَ خَبیرٌ (همانا خدا بدانچه می کند داناست. (2))

خبیر به عالمی اطلاق می شود که به باطن همه اشیاء علم دارد و واقف به کلیه امور مخلوقات است.

خواص:

1- جهت راه یافتن به امری پنهانی هر روز 100 مرتبه ذکر « یا خبیر» گفته شود.

2- برای پی بردن به یک امر نهان- حتی امور برزخی و اطلاع پیدا کردن از حضرت مهدی( عج) – 812 مرتبه ذکر« یا خبیر» خوانده شود.

16- علیم( همیشه دانا)

« أنَّ اللهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ (هر آینه خداوند به هر چیز، داناست. (3))

علم حضرت احدیت اضافه بر ذات او نیست بلکه عین ذات اوست، لذا خداوند، اموری را که مخلوقات، توان درک آنها را ندارند درک می کند و چیزی از او پنهان نبوده و نیست و هیچ مانعی او را از فهم و ادراک مطالب عاجز نمی گرداند ولی برای مخلوق چنین ناتوانی و عجزی وجود دارد.

خواص:

1- برای برخوردار شدن از علم اشراقی( علمی که اکتسابی نیست)(4) در هر روز 150 مرتبه « یا علیم» خوانده شود. بهترین وقت برای گفتن این ذکر، هنگام سحر می باشد و حداقل تعداد این ذکر 10 مرتبه در روز است. العِلمُ نُورٌ یَقذِفُهُ اللهُ فی قَلبِ مَن یَشاءُ. (5)( دانش حقیقی، نوری است که خداوند پرتو آن را در دل هر کس که بخواهد می افکند. )

17- حکیم( راست گفتار و درست کردار)

انَّکَ انتَ العَلیمُ الحَکیمُ ( (خداوندا!) همانا تو دانا و حکیمی. )(6)

حکیم به ذاتی اطلاق می شود که قول و فعلش از سر حکمت و راستی است؛ ظاهر و باطن اشیاء را می داند و بر اساس حکمت و مصلحت عمل می کند.

خواص:

1- برای باز شدن دریچه ای از حکمت به عالم قلب و دل، بعد از نیمه شب 87 مرتبه ذکر« یا حکیم» گفته شود.

2- برای پیدا کردن گمشده یا معلوم شدن مجهولی بر ذکر « یا حکیم» در طی شبانه روز مداومت شود.

18- بصیر( ینای همیشگی)

انَّ اللهَ بِما تَعمَلُونَ بَصیرٌ (همانا خداوند به آنچه انجام می دهید، بیناست.)(7)

خداوند متعال بصیر به ذات است و برای دیدن، نیازی به آلت بینایی( چشم) ندارد و به همه امور چه پنهان، چه آشکار بیناست.(8)

خواص:

1- برای راه یابی به امور پنهان و بصیرت پیدا کردن در هر روز 101 مرتبه « یا بصیر» خوانده شود.

2- برای این که بهتر و سریعتر به نتیجه بالا برسند، 10 جمعه متوالی، بعد از نافله صبح تا قبل از ظهر، 302 مرتبه ذکر « یا بصیر» خوانده شود.

19- سمیع( همیشه و بسیار شنونده)

وَاللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (و خدا به اقوال و احوال همه شنوا و داناست. )(9)

اِنَّکَ انتَ السَّمیعُ العَلیمُ ( ( خداوندا) همانا تو شنونده دانا هستی.) (10)

انسان در شنیدن، علاوه بر نیروی شنوایی به آلت شنوایی(گوش) هم نیاز دارد ولی خداوند متعال، سمیع به ذات است، یعنی بدون نیاز به آلت شنوایی تمامی گفت و شنودها، سر و نجوا(11) ، جَهر(12) و اِخفا (13) و نُطقها و سکوتها را بی هیچ واسطه ای می شنود و همه برای او یکی است.

خواص: برای استجابت دعا قبل از اذان صبح یا بعد از نماز نافله صبح ( بعد از اذان) 180 مرتبه ذکر« یا سمیع» خوانده شود. تعداد کبیر این ذکر 180 و تعداد وسیط آن 18 و تعداد صغیر آن 9 می باشد.

20- حمید( ستوده و پسندیده )

انَّ اللهَ غَنیٌّ حَمیدٌ (همانا خداوند از خلق بی نیاز و به ذات خود ستوده است. )(14)

حمید، اوست که استحقاق حمد و ستایش دارد و در حال شدت و رخاء (15) مورد ستایش قرار می گیرد. اوست که ابتدا خلقت نموده و اوست حکیمی که در افعال او غلط و خطا وجود ندارد.

خواص:

1- برای متخلق شدن (16) به اخلاق خدایی و رفع صفت لغوگویی و فحاشی در هر روز 62 مرتبه ذکر « یا حمید» خوانده شود.

2- برای رفع صفت لغوگویی و فحاشی شخصی که به راحتی قابل اصلاح نیست، اسم « یا حمید» و یا «الحمید» داخل ظرفی نوشته شود، سپس درون آن آب ریخته تا نوشته ها شسته شوند و بعد به شخص مورد نظر داده شود که بنوشد.

3- برای رسیدن به منظور بالا( مورد 2) کنار غذایی که شخص قصد خوردن آن را دارد 62 مرتبه ذکر« یا حمید» خوانده شود.

21- غنی( همیشه بی نیاز)

اِنَّ اللهَ غَنیٌّ حَمیدٌ، (همانا خداوند، بی نیاز ستوده است.)(17)

خداوند متعال، غنی مطلق است،(18) طبق فرمایش قرآن کریم، تمام ممکنات در قبال او فقیر هستند: یا ایُّها النّاسُ انتُمُ الفُقَراءُ الَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمیدُ (ای مردم! شما همگی به درگاه خداوند متعال نیازمند و محتاجید و تنها خداست که از هر چیز بی نیاز و غنی بالذّات و ستوده است.)(19)

خواص:

1- برای جلوگیری از فقر و بهبودی وضعیت مالی در هر روز 100 مرتبه ذکر« یا غنی» خوانده شود.

2- برای رفع شدید و ضیق معیشت و همچنین غنای معنوی 10 جمعه متوالی هر بار 1060 مرتبه ذکر « یا غنی» گفته شود.

3- برای نجات پیدا کردن از فقر و زیاد شدن روزی در هر روز 110 مرتبه این دعا خوانده شود: اللّهُمَّ اغننِی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواکَ،(20) این دعا را حضرت رضا(ع)  در عالم خواب به مرحوم ملا زین العابدین گلپایگانی، استاد میرزای شیرازی، سفارش فرمودند.

22- واسع( گشایشگر و بی نیاز)

واللهُ واسِعٌ عَلیمٌ،(خدا به حقیقت، توانگر و داناست.)(21)

واسع، آن غنی مطلق است که فقر را برطرف می کند و تمام حاجات را برآورده می کند و به رزق، وسعت می بخشد.

خواص:

1- برای وسعت رزق در هر روز 137 مرتبه ذکر« یا واسع» خوانده شود.

2- برای وسعت پیدا کردن علم در هر روز 137 مرتبه ذکر« یا واسع» خوانده شود.

3- برای رفع خوف و ترس دل در هر روز 137 مرتبه ذکر« یا واسع» خوانده شود.

23- رؤوف( بسیار مهربان)

انَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَئوفٌ رَحیمٌ (همانا خداوند بر مردم، رئوف و مهربان است.)(22)

خداوند صاحب رأفت و مهربانی توأم با نوازش است و او رحمان است و رحیم؛ و رئوف، به معنی رحمان است و مراد از رأفت و رحمت واسعه خداوند، محمد و آل محمد(ع)  هستند و اگرچه همه اهل بیت، مظهریت نام خدا را دارند، در میان این دودمان پاک، رأفت صفت زبانزد حضرت علی بن موسی الرضا(ع)  می باشد.

خواص:

1- برای کشیدن دل شخصی( اشخاصی) به سوی خود و مهربان کردن او در هر روز 10 مرتبه ذکر« یا رؤوف» خوانده شود.

2- اگر کسی به شما ظلمی کرده و می خواهید نسبت به شما مهربان و از ستم خود نادم( پشیمان) شود و حتی عذرخواهی کند، در روز جمعه، بعد از نماز صبح 200 مرتبه ذکر« یا رؤوف» بگویید.

24- بَدیعُ الَّسمواتِ وَالأَرضِ (هم او آفریننده آسمانها و زمین است.)(23)

خداوند مبدع است؛ یعنی ابداع کننده خلق از عدم به وجود. هیچ مخلوق یا ممکنی در هیچ مقامی مبدع نیست جز خداوند متعال، حتی 14 معصوم.

خواص:

برای راه یافتن به علوم غریبه، روز شنبه که متعلق به این امر است، به نیت این عمل، غسل انجام داده و دو رکعت نماز، مثل نماز صبح خوانده و سپس هفتاد هزار مرتبه بدون توقف و حرف زدن در بین ذکر گفتن، ذکر« یا بدیع » بگوید؛ سپس به تعداد 700 عدد حرف « ز» را روی کاغذ سفیدی نوشته و هنگام غروب آفتاب کاغذ را در قبرستان زیر خاک مدفون سازد و در حین مدفون کردن کاغذ، 70 مرتبه بگوید: یا مُبدِعُ یا عَلاّمُ. توجه شود که هنگام دفن کاغذ، کسی نباید عامل را ببیند. در موقع گرفتن ذکر« یا بدیع»، اگر در حالات عامل، تغییری غیر عادی پیش آید، نباید بترسد. زنان، بدون اذن شوهران خود، اجازه این کار را ندارند و توفیق نمی یابند. (24)

25- قابض( گیرنده و گردآورنده)

وَاللهُ یَقبِضُ وَ یَبسُطُ (و خدا در فرو می گیرد و برمی گشاید.)(25)

معنی دیگر قابض، مالک است. یعنی همه ممکنات در ملکیت خداوند می باشند. از ذکرهای دائمی حضرت عزرائیل(ع)، « یا قابض» می باشد.

خواص:

برای گرفتن حق از غاصب حق، 903 مرتبه ذکر « یا قابض» خوانده شود.

26- باسط ( گشاینده، دهنده)

وَاللهُ یَقبِضُ وَ یَبسُطُ (و خدا در فرو می گیرد و برمی گشاید. )(26)

باسط، منعمی (27) است مفضل(28). خداوند متعال، دست دهنده دارد. منعم حقیقی، اوست و تمامی نعمات در ید او و مخلوق اوست. مظهر اسم« باسط» خداوند در این زمان، وجود مقدس حضرت مهدی(عج) است و وسیله ایصال(29) کل نعمات، ایشان می باشند. « یا باسط»، از ذکرهای دائم حضرت میکائیل(ع) است.

خواص:

1- جهت جلوگیری از فقر، بخل، مرض و برای غنی شدن از نظر مادی در هر روز بین الطلوعین( بعد از طلوع فجر تا قبل از طلوع آفتاب) 10 مرتبه « یا باسط» خوانده شود.

27- قریب( نزدیک)

وَ اذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَإنّی قَریبٌ ( ( ای رسول!) هرگاه بندگان من از دوری و نزدیکی من از تو بپرسند، من به آنها نزدیکم. )(30)

حق تعالی، به واسطه علمش بر همه موجودات و خلوقات، حتی از خودشان به آنها نزدیکتر است و هیچ پرده ای در برابر قرب او قرار ندارد؛ اما این حجابهای نورانی و ظلمانی ماست که سبب می شود از نور الهی کمتر بهره مند شویم وگرنه خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است.

خواص:

جهت رفع تمام دشواریها در هر روز 312 مرتبه « یا قریب» ( و یا حداقل 30 مرتبه) خوانده شود.

28- قدیر( بسیار و همیشه توانا)

إنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ (همانا خداوند بر همه چیز قادر است.)(31)

القَدیرُ فَعیلُ وَ الفَعیلُ أبلَغُ مِنَ الفاعِلِ، قدیر بر وزن فعیل است و فعیل در توان، قدرتمندتر و رساتر از فاعل است. قدیر، ذات مقدسی است که بر هر امری که مشیّت و اراده او بدان تعلق گیرد توانا است و در ایجاد هیچ ممکنی عاجز نیست و بیرون رفتن از تصرف او محال است. وجوب ذاتی او از همه جهات و حیثیات و حقیقت او، صرف همه کمالات است و هیچ یک از کمالات او محدود نیست بلکه نامتناهی می باشد.

اقرار به این مطلب، امری است فطری همچنان که اقرار به اصل وجود صانع عالم از فطریات کافه مصنوعات(32) است و همه اشیا از ذَوی العقول(33) و علویات (34) ، سفلیات(35) و مجردات(36) و مادیات، به آن معترفند. همچنین همه آنها به اقتضای فطرت اصلیه ذاتیه خود اقرار دارند که تنها خدا، قادر متعال است.

خواص:

هر کس اسم « القدیر» را در وقت وضو بسیار بگوید بر دشمن غالب شود و به جهت قوت قلب و تسلط بر امور و اندازه قرار دادن هر چیزی این ذکر، مجربست. برای این قسم، تعداد ذکر نشده است و باید بر آن مداومت نمود.

29- تواب( بسیار رجوع کننده- توبه پذیر)

إنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ (همانا او توبه پذیر و مهربان است.)(37)

یکی از وسایلی که به وسیله آن می توان پس از ارتکاب معصیت و غفلت دوباره به پیشگاه خداوندی تقرب پیدا کرد توبه است. خداوند مهربان، بلافاصله بعد از ندامت و عزم بنده بر ترک معاصی، پذیرای توبه عبد می شود. مرحله نخست توبه، ندامت است و هم در این مرحله است که بخشش و غفران و محبت خداوند، شامل حال بنده می شود. چنانچه قرآن کریم نیز می فرماید:

إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ و یُحِبُّ المُتَطَهَّرینَ (همانا خدا آنان را که پیوسته به درگاهش توبه و انابه (38) کنند و نیز پاکیزگان که از هر آلایش دورند را دوست می دارد. )(39)

 امام باقر(ع)  نیز در توصیف وسایل قرب به خدا و پذیرش توبه می فرمایند: رشته اتصال بین رضوان خدا و مخلوقات، ما هستیم.(40)

خواص:

به جهت نجات از وسوسه های شیطانی و ترس از جن هر روز بعد از نماز صبح 30 مرتبه ذکر « التواب» خوانده شود و در هنگام گرفتاری شدید به وسوسه، به تعداد کبیر این اسم که 409 مرتبه می باشد ذکر گفته شود.

پاورقی:

1- بقره/ 255.

2- بقره/ 234.

3- بقره/ 231.

4-علم الهامی.

5- در بحارالانوار/ج70 /ص139/ روایت5/ باب 52، مضمون عبارت فوق به صورت دیگری آمده است: وَالعِلمُ نورٌ یَقذِفُ اللهُ فی القَلبِ مَن یُریدُ ان یَهدِیَهُ.

6- بقره- 32

7- بقره/ 110.

8- چرا که اگر ذات اقدس اله، العیاذ بالله، برای دیدن به آلتی مانند چشم نیازمند باشد، آنگاه محتاج به غیر خود است و هر چیز که محتاج به غیر خود است، ناقص است و خداوند از هر نقصی مبراست.

9- بقره/ 224.

10- بقره/ 127.

11- گفتگوی پنهان و در گوشی .

12- صدای بلند.

13- صدای آهسته.

14- بقره/ 267.

15- آسانی و راحتی.

16- یعنی مجهز شدن به اخلاق و صفات.

17- بقره/ 267.

18- یعنی هرگز، در هیچ جا و از هیچ بابتی، به هیچ چیز و هیچ کس و .... محتاج نیست.

19- فاطر/15.

20- این دعا در: بحارالانوار/ ج86/ ص44/ روایت54/ باب38 و نیز بحارالانوار/ ج87/ ص317/ روایت13/ باب13 آمده است.

21- بقره/ 247و261و268- آل عمران/73- مائده/54 – نور/32.

22- بقره/123.

23- بقره/117 و انعام/101.

24-« علوم غریبه» یا علوم« فاطمی»، دانشهایی نهانی است که به واسطه آنها می توان در قوای طبیعی و نیز در عالم ملکوت رسوخ کرد و بر برخی حقایق آگاهی یافت و به بعض امور ناشدنی دست یازید.

25- بقره/ 245.

26- بقره/245.

27- نعمت دهنده.

28- برتر و بالاتر از سایرین .

29- رسیدن نعمات از حضرت احدی به مخلوقات.

30- بقره/186.

31- بقره/ 20و 106 و 109و 148 و 259- آل عمران/ 165- نحل/77 – نور45- عنکبوت/20- فاطر/1 و طلاق/12.

32- همه مخلوقات.

33- موجودات فاقد قدرت اندیشه.

34- موجودات عوالم بالا و روحانی، مانند ملائک.

35- موجودات عوالم پایین مانند سنگ و گیاه و حیوان.

36- موجوداتی که از مکان و محدودیتهای مادی، فارغند.

37- بقره/ 37 و 54.

38- زاری و شیون از بابت پشیمانی از ارتکاب معاصی.

39- بقره/ 222.

40-بحارالانوار/ ج25/ ص22/ روایت38/ باب1

امین آنلاین بازدید : 37 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)
رموز اسماء الهی (در بیان شرایط و آثار ذكر)قسمت دوم:
همه مردم او را دوست می دارند!

     رموز اسماء الهی (قسمت اول) 

در این قسمت به بیان گوشه ای از معانی و خواص صفات « الرَّحمن»، « الرَّحیم»، « ربّ » ،« مالك»، «احد» ، « صمد» ، « محیط »، «ولی»،«حیّ»،« قیّوم » ،«علیّ» و«عظیم» می پردازیم.

2-  الرَّحمن ( بخشنده)

الرَّحمنُ مَعناهُ الواسِعُ الرَّحمَةِ عَلی عِبَادِهِ(1)

ذات مقدسی كه صاحب رحمت شامله(2) است بر بندگانش از مؤمن و كافر و روزی دهنده ایشان است؛ بلكه رحمت واسعه او همه موجودات را فرا گرفته. رحمان و رحیم هر یك صفت مشبهه برگرفته از رَحم هستند مانند علیم از عِلم الآ این كه دامنه معنا در رحمان بیشتر است. معنای رحمان، بخشش عام خداوند است، اما لفظش از اسماء خاصه حق است. یعنی هیچ موجودی جز خدا به این لفظ نامیده نمی شود مگر به اضافه عبد«الرحمن»(3). رحمان، اسم حق تعالی به اعتبار جمعیت اسمائی كه مبدأ انبعاث وجود بر حقایق جمیع مراتب امكانیه است(4) و رحیم اسم خاص است از جهت فیضان كمالات معنوی بر اهل ایمان(5).

فقط حقیقت محمدیه(ع) به اعتبار نبوت، مظهر« رحمن» است و به اعتبار ولایت كلیه، مظهر اسم « رحیم» و به اعتبار وحدت و جامعیت مقام ولایت و نبوت مظهر كامل اسم اعظم(6). در انبیا، حقیقت خاتمیه(7)و در اولیاء حقیقت ولویّه حضرت علی مرتضی  و  ائمه بعد از او(ع)  مظهر تامه این نام هستند.

نقل شده،هر كس اسم « الرحمن» و « الرحیم» را بعد از هر نمازی 298 بخواند همه مردم او را دوست می دارند و از اهل تحقیق(8) گردد.

در خواص الاسماء و مفاتیح النّجاة مذكور است: اگر كسی بعد از هر نمازی 100 مرتبه اسم « الرحمن» را بخواند در همه حال، مورد لطف و عنایت خداوند قرار می گیرد.

3- الرَّحیم ( مهربان)

الرّحیم مَعناهُ اَنَّهُ رَحیمٌ بِالمُؤمنینَ و همچنان كه در كتاب شریف بحارالانوار است ذات مقدسی كه رحمت او مختص به مؤمنان است، در عاقبت امرشان(9). و كافران را از این رحمت، نصیبی نیست. لَقَولِهِ تَعالی وَ كانَ بِالمُومِنینَ رَحیماً(10) و به این اسم غیر خدا نیز نامیده می شود لیكن معنی آن خاص است چنانچه اشاره شد.

خواص:

برای برآمدن تمام حوائج دنیا و آخرت مداومت بر این اسم نافعست و هر كس این اسم را ورد خود قرار دهد سؤال نمی نماید از خداوند چیزی را مگر آن كه به او عطا می فرماید و اگركسی در مهمی فرو مانده باشد چون بر این اسم مداومت نماید گشایش در كارش پیدا شود. عدد كبیر اسم « الرحیم» 258 مرتبه می باشد.

4-  ربّ ( مربی – خالق)

الحَمدُ للهِ رَبَّ العالَمینَ(11)

ترجمه: ستایش خدای را كه پروردگار جهانیان است.

رب به معنی خالق مطلق یعنی خداست. پدر و استاد و غیره تربیت كننده هستند و تربیت آنان باید زیر نظر یك مربی بزرگ كه مربی او هم خداست قرار داشته باشد.

خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمییّنَ رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَكّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَةَ وَ ان كانُوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ(12)

ترجمه: اوست خدایی كه میان اعراب بی سواد، پیامبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت كند و آنها را پاك سازد و شریعت و احكام كتاب سماوی و حكمت الهی بیاموزد؛ با آن كه پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی بودند.

مربی از طرف خداوند، پیغمبر(ص)  قرار داده شده و تربیت بعضی، تحت تربیت این مربی قرار دارد. اگر مظهریت برای ربوبیت قائل شویم(13)، محمد(ص) و آل محمد(ص) واجد این مقام می باشند كه در این صورت تمام ممكنات باید زیر نظر ایشان تربیت شوند.

خواص:

هنگام گرفتاری با توجه قلبی به ربوبیت باری تعالی با یك نفس اسم « یا رب» خوانده شود. ( به هر تعداد كه ممكن است.)

5-  مالك ( دارا)

مالِكِ یَومِ الدّینِ  ترجمه: پادشاه روز جزاست(14).

مالك به دو معنی آمده یكی پادشاه و صاحب اختیار؛ و دیگری مالك وَ هُوَ مالِكُ المُلكِ وَ المَلَكوتِ

ترجمه: یعنی ذات مقدسی كه حقیقتاً مالك تمامی عوالم موجوات است و مالكیتهای دیگران بر آفریده های او موقتی، مجازی و عاریتی است.

خواص: فرموده اند جهت توانگری و دوام ملك و بزرگی و تسلط و خَدَم و حَشَم(15) و مالك شدن املاك و غیره مداومت نماید بر اسم « یا مالك» واگر كسی روز جمعه پیش از طلوع آفتاب 1000 مرتبه این اسم را بخواند تمام حوائج دنیا و آخرت او برآورده شود.

عدد كبیر این اسم 90 می باشد.

6- احد ( یگانه- بی همتا)

قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ       بگو، او خدای یكتاست(16).

احد مربوط به ذات باری تعالی است كه نفی جزئیت می كند از ذات(17).

خواص:

1- برای راسخ و ثابت ماندن ایمان و اعتقادات صحیح در تمام مراتب زندگی در هر روز 13 مرتبه ذكر « یا احد» خوانده شود با توجه به حقیقت احدیت ذات باریتعالی.

2- جهت مغلوب نشدن در تمام مراتب و مراحل زندگی در یك مجلس، 1001 مرتبه « یا احد» خوانده شود.

3-برای كسب نورانیت از غذا، قبل از خوردن آن گفته شود:

لا الهَ الاّ اللهُ احَداً صَمَداً لاحَولَ و لاقُوَّةَ الاّ بِاللهِ

4- برای رفع ترس از عذاب قبر و آخرت و ناراحتی های دنیوی، به شرط تعمد بر انجام ندادن اعمالی كه عقوبت بدنبال دارد، شب، هنگام خواب به پهلوی راست خوابیده، گونه راست را روی كف دست راست گذاشته و 101 مرتبه بگوید:

لا الهَ الاّ اللهُ احَداً صَمَداً لاحَولَ و لاقُوَّةَ الاّ بِاللهِ

7- صمد( بی نیاز)

اللهُ الصَّمَدُ

ترجمه: خدا بی نیاز و همه به او نیازمندیم(18).

این اسم، فقط یك بار در قرآن آمده و تعلق آن منحصر به ذات اقدس الهی است. امام باقر(ع)  فرموده اند: صمد، بزرگی است كه بالاتر از وی، امر و نهی كننده ای نباشد(19).

خواص:

1- جهت رفع هر گرفتاری در هر روز 124 مرتبه ذكر « یا صمد» خوانده شود.

2- برای بستن دهان دشمن ذكر « الصمد» خوانده شود.( تعداد مشخصی ندارد).

8- محیط( در بر گیرنده)

واللهُ مُحیطٌ بِالكافِرینَ

ترجمه : و خدا بر كافران احاطه دارد(20).

محیط به كسی اطلاق می شود كه بر تمام ممكنات( یعنی موجودات) احاطه دارد.

خواص:

1- هنگام طلب علم، برای توانایی فوق العاده پیدا كردن در یادگیری و حفظ دانش( علمی كه ممنوعیت شرعی نداشته باشد) در هر روز 67 مرتبه ذكر « یا محیط» خوانده شود.

9- ولی ( صاحب اختیار- یار- دوست- سرپرست)

اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا

خدا یار اهل ایمان است(21).

ولایت، به معنی دوستی و محبت می باشد. خدا نسبت به اهل ایمان محبت دارد( محبت تشریعی)(22) و نیز به معنی یار می باشد، خدا یاری كننده اهل ایمان ( اهل بیت ع) است.

ولایت به معنی حكومت است و خداوند متعال بر تمام موجودات حكومت می كند لذا حكومت و ولایت مطلقه از آن خداست و مظهر ولایت، محمد(ص) و آل محمد(ص) و جانشینان بر حق آنان می باشند.

خواص:

1- برای جا گرفتن محبت خود و زیاد شدن آن در دل دیگری، مانند حضرت ولی عصر(عج)، در هر روز 46 مرتبه ذكر « یا ولی » خوانده شود.

2- برای مصون ماندن خانه در مقابل سیل، زلزله، دزد و بلایای دیگر اسم « یا ولی» را روی سطح داخلی ظرفی نوشته بعد داخل آن آب ریخته و در پای اركان خانه بریزند.

10- حی( همیشه زنده)

اللهُ لا الهَ الاّ هُوَ الحَیَّ القَیُّومُ

ترجمه : به حقیقت، خداوند یكتاست كه جز او خدایی نیست و زنده و پاینده است(23).

حیات خداوند، ذاتی است. او زنده ای است ازلی و ابدی(24) و حیات موجودات زنده نیز قائم به اوست.

خواص:

1- برای شفای مریض 19 مرتبه « حیّ» كنار او خوانده شده و به او دمیده شود.

2- برای جلوگیری از مرگ فجاة ( مرگ ناگهانی) بعد از هر نماز واجب 18 مرتبه در سجده گفته شود «یا حیّ».

3- در گفتن ذكر « الحیّ» به تعداد 18 مرتبه بعد از نمازهای واجب تاكید شده است.

4- برای جلوگیری از مرگ سكته 18 مرتبه ذكر « یا حیّ» و یا « الحیّ» خوانده شود.

5- برای شفای بیماری كه دیگر امیدی به شفای او به وسیله اطبا نیست، 1001 مرتبه ذكر « یا حیّ» كنار ظرف آب با قصد شفای بیمار گفته شود؛ سپس از آن آب به پیشانی و گونه های مریض مالیده و كمی هم به او بنوشانند.

6- جهت رفع اندوه دل در یك مجلس 1001 مرتبه « یا حیّ» خوانده شود.

7- برای طولانی شدن عمر اسم « حیّ» روی نگین انگشتری حك شود و همراه داشته باشد.

11- قیّوم ( همیشگی و پاینده)

اللهُ لا الهَ الاّ هُوَ الحَیُّ القَیُِومُ

ترجمه: الله، خدای یكتایی است كه جز او خدایی نیست و او زنده و پاینده است(25).

قیوم به وجودی اطلاق می شود كه قائم به ذات است. تمام موجودات حتی وجود مقدس حضرت مهدی(عج) قائم به غیر هستند ، اما ذات حضرت احدیت قائم به ذات است و قیومیت، منحصر به ذات اقدس احدیت می باشد.

خواص:

1- برای رفع مشكلی كه از هیچ طریق حل نشده 156 مرتبه ذكر « یا قیوم» خوانده شود.

2- برای رفع موانع دنیوی و اخروی 1001 مرتبه گفته شود: « یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا لا اله الاّ اللهُ مُحمَّد رَسُولَ اللهِ عَلِیُّ وَلِیُّ اللهِ

3- برای جلوگیری از مشكلات، بر گفتن ذكر یا حَیُّ یا قَیّومُ به تعداد 19 مرتبه بعد از نمازهای واجب تاكید شده است.

12- علیّ( بلند مرتبه)

... وَ هُوَ العَلی العظیم

ترجمه: و او توانا و بالا و برتر و با عظمت است(26).

علی به كسی اطلاق می شود كه از نظر مرتبه و مقام از همه بالا و برتر است و در این مرتبه قاهر و محیط بر تمام ممكنات است.

خواص:

1- برای ادای دین و قرض و جلوگیری از فقر 110 مرتبه « یا علیّ » خوانده شود.

2- برای رفع بیماری وسواس، دست را روی سینه كشیده و بگوید: « بَسمِ اللهِ وَ بِاللهِ محمّد رَسُولُ اللهِ لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ الاّ بِاللهِ العَلِیِّ العَظیمَ امحِ عنِّی ما أجِدُ ( این عمل را 3 بار تكرار نماید.)

3- برای غنی شدن از نظر مادی برای همیشه اسم « علی » روی نگین انگشتری حك شود و همراه داشته باشد.

13- عظیم ( بسیار بزرگ)

وَ هُوَ العَلِیُّ العَظیمُ

ترجمه : و اوست خدای بلند مرتبه با عظمت و بزرگ(27).

منظور از « عظیم» در معنی بزرگ، بزرگی نسب نیست، بلكه منظور، غیرقابل وصول و درك بودن است.

خواص:

1- برای نجات فوری از قرض سنگین 1002 مرتبه خوانده شود: سُبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِه ِ سُبحانَ الله العَظیمُ

2- برای وسعت رزق و روزی، 100 مرتبه گفته شود: سُبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِهِ سُبحانَ اللهِ العَظیمُ

پاورقی:

1-بحارالانوار/ ج4 / ص 194/ روایت 2/ باب 3. ( بیان)

2 - بخشش فراگیر.

3 - نامیدن افراد به رحمان و رحیم و امثال آن محل اشكال است و ایراد دارد. اما نامیدن آنها به عبدالرحمان و عبدالرحیم و امثال آن نه تنها ایرادی ندارد كه پسندیده نیز می باشد.

4 - رحمان، نام خداوند بلند مرتبه است به اعتبار شامل بودن آن بر نامهای خداوند متعال كه آغازگه هستی و هستی بخش جملگی موجودات و ممكن الوجودهاست.

5 - و رحیم، نام خاصه خداوند است از جهت بارش كمالات خاص باطنی بر اهل ایمان واقعی.

6 - یعنی: تنها حقیقت مقام حضرت محمد(ع)، از جهت احراز مقام پیامبری كه رحمت عام و فراگیر خداوند است، مظهر حقیقی اسم رحمان است و نیز این مقام، به جهت شامل بودن مقام ولایت، كه مقام خاصه ای است، مظهر نام رحیم خداوند است و از جهت یكتا بودن و حاوی مقام ولایت و نبوت بودن، توأمان، مظهر اسم اعظم خدا كه واجد نامهای عامه و خاصه خداست، می باشد.

7- یعنی: حقیقت وجودی حضرت پیامبر در عوالم ربوبی.

8 - یعنی: كسانی كه در ایمان به باور حقیقی و اعتقاد واقعی دست یافته اند.

9 - بحارالانوار/ ج4/ ص 194/ روایت 2/ باب 3 ( بیان) .

10- احزاب/43.

11- فاتحه الكتاب/1.

12- جمعه/2.

13- یعنی اگر برای مقام ربوبیت خداوند، معتقد به وجود مظاهری در این عالم باشیم ...

14- فاتحة الكتاب/4.

15- خدمتگزاران و قراولان و پیشروان، كنایه از بزرگی و قدرتمندی.

16- اخلاص/ 1.

17- آنگاه كه بگوییم واحد( یكی)، پس از واحد می توان دو و سه و سایر اعداد را هم آورد و مقام و احدیت دارای مشابه است. واحدیت، ثنویت و ... اما آنگاه كه بگوییم احد( یكتا و بیچون)، دیگر برای وجود یكتا و بی مانند نمی توان و مثل و شبیه آورد. لذا مقام احدیت خداوند، شائبه هر گونه جزء و شبیه و قسم را دور می كند و ذات خدا را بی شریك و بی مانند می نمایاند.

18- اخلاص/ 2.

19- بحارالانوار/ ج3/ ص 223/ روایت 12/ باب 6.

20- بقره/ 19.

21- بقره/ 257.

22- عنی محبتی كه جلوه آن در راهنمایی ایشان توسط خداوند به واسطه دین الهی بروز می یابد.

23- بقره/ 255.

24- همیشه بوده و همواره خواهد بود.

25- بقره/ 255. یعنی تنها وجودی كه وجودش به خودش متكی است، خداوند است و وجود هر چیز جز ذات خداوند، متكی به اراده و وجود خداوند متعال است.

26- بقره /255.

27- بقره /255.

امین آنلاین بازدید : 31 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)
رموز اسماء الهی (در بیان شرایط و آثار ذكر)قسمت اول

اشاره:

با توجه به اهمیت اسماء الهی  و تأثیر آن در روح  و روان و زندگی ما انسانها، بر  آن شدیم تا اسماءالله و خواص و معانی آنها را برای شما کاربر عزیز در ایام ماه مبارک رمضان که ماه یاد و ذکرخداست، معرفی وتبیین نماییم.

سلسله مطالبی که تقدیم می شود چکیده ای از تقریرات درس پاکباخته اهل بیت، شیخ نبیل و عالم ربانی، خادم الشریعة حضرت آیة الله حاج شیخ حسن اثنی عشری( دامت توفیقاته) است که در طی جلسات متوالی با لسانی شیوا و شیرین بیان فرموده اند.

شاید در سده اخیر کمتر کسی از علما اجازه بیان درس های اسماء الحسنی را به این صورت به خود داده باشد؛ چرا که بیان اسماء الحسنی و خواص آن به طور تفصیلی کار همگان نبوده و تنها کسی می تواند در این باب وارد شود که خود، نمونه عمل و عامل به آن باشد چنان که معظم له، نمونه بارز عمل به آن بوده و هستند.

از خداوند متعال برای معظم له، توفیقات روزافزون، تحت توجهات خاصه حضرت بقیة الله الاعظم(ع) خواستاریم.

***

خداوند در قرآن کریم  می فرماید: وَ للهِ الاَسمَاءُالحُسنی فَادعُوهُ بِهَا( 1).

ترجمه : برای خدا نامهایی است نیکو خدا را به این نامها بخوانید.

و همچنین می فرماید: اَللهُ لاَالهَ الا هُوَ لَه الاَسمَاءُالحُسنی(2)

ترجمه: جز خدای یکتا که همه اسماء و صفات نیکو، مخصوص اوست خدایی نیست.

 رسول خدا(ص)  می فرمایند: للهِ تَبَارَکَ وَ تَعالی تِسعَةٌ وَ تِسعینَ إِسماً مَن دَعا اللهُ بِهَا أستَجابَ لَهُ و مَن أَحصاها دَخَلَ الجَنَّةَ(3)

ترجمه: برای خداوند- که نامش مبارک و بلند مرتبه باد- نود و نه اسم است که هر کس خدا را بدانها بخواند دعایش مستجاب می شود و هر کس آنها را یاد کند به بهشت خواهد رفت.

شیخ صدوق می فرمایند: معنی « أَحصاها» احاطه است به همه اسماء و به همه معانی، یعنی اگر کسی این اسماء را بشناسد و بفهمد و درک کند و به آنها معتقد باشد و ایمان به معانی آنها داشته باشد داخل بهشت می شود(4).

و حضرت رضا(ع)  می فرمایند: که خدای را نود و نه اسم است که هر کس به آن دعا کند اجابت شود و هر که آنها را احصاء کند به بهشت خواهد رفت(5).

هر چند همه اسماء، نور واحدند اما احصای این نود و نه اسم سبب خیر و برکت هر دو جهان است.

بنا بر احادیث اهل بیت (ع) اسماءالحسنی ( نامهای نیکوی خداوند، حقیقت وجودی) محمد(ص) و آل محمد(ص) می باشند چنانچه رسول خدا (ص) و امیرالمومنین علی (ع)  مکرر فرموده اند: « وَ أنَا أسماءُ الله الحُسنی»(6)

ترجمه : ما نامهای نکوی الهی هستیم

و نیز فرموده اند: « نَحنُ کَلِمَةُ الله(7)- نَحنُ ذِکرُاللهِ(8)»

ترجمه: ما کلمه ( اراده فعّاله) خداییم- ما ذکر خداییم.

و نیز امام صادق(ع)  می فرمایند: « فی قََولِ اللهِ عَزََّ وَ جَلَّ : وَللهِ الأسماءُ الحُسنی فَادعُوهُ بِها، قالَ: نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی الَّتی لا یَقبَلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً الاّ بِمَعرفَتِنا.»

ترجمه: در تشریح معنی این گفته خدا در قرآن که فرموده است: برای خدا نامهایی نیکو است پس خدای را بدانها بخوانید؛ امام صادق(ع) فرموده اند: بخدا ما هستیم نامهای نیک او که از بندگان هیچ عملی پذیرفته نمی شود جز به شناخت ما(9).

امام صادق(ع) و امام باقر(ع)  می فرمایند: مظهر نود و نه اسم خدا، ما هستیم.

یکی از عباداتی که خداوند متعال ما را به آن امر کرده، ذکر است چنانچه در قرآن مجید در موارد بسیاری به ذکر و یاد خدا تاکید شده است و نیز می فرمایند:« وَ اذکُرُا اللهَ کَثیراً لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»(10)

ترجمه: خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.

امام صادق(ع) می فرمایند: شیعیان ما کسانی هستند که هرگاه تنها باشند بسیار یاد خدا کنند.(11)

و همچنین در قرآن می فرمایند: فَاذکُرُونی أذکُرکُم(12)

ترجمه: پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.

و همینطور خداوند به حضرت موسی(ع) می فرمایند: یَا مُوسی أنَا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی.(13)

ترجمه: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.(14)

اسماءالحسنی الهی، اسبابی هستند برای اجابت حاجات و خواسته ها که مهمترین آنها شناخت و تقرب نسبت به خدای تعالی است و این امر میسر نمی شود الا به واسطه قرب و شناخت واسطه های بین ذات مطلق و جهان خلقت یعنی محمد و آل محمد(ص) که نمایندگان تام الاختیار و صاحبان ولایت کلیه الهیه و مظاهر تامه صفات او می باشند. چنانچه قرآن مجید می فرمایند: یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمنوُا اِتَّقوُا اللهَ وَ ابتَغُوا إِلَیهِ الوَسیلَةَ...(15)

ترجمه: ای اهل ایمان از خدا بترسید و به وسیله ایمان و پیروی از اولیاء حق به خدا توسل جویید...

امام صادق(ع) در ذیل آیه می فرمایند: نَحنُ الوَسیلَةُ ( ماییم وسیله )  و رسول خدا(ص) می فرمایند: نَحنُ الوَسیلَةُ الَی الله ، ما هستیم وسیله به سوی خدا.(16)

و نیز در دعای عالیه المضامین می خوانیم: اَنتَ وَسیلَتی الَی الله... ترجمه: تو وسیله من هستی به سوی خدا (17)و همچنین در دعای توسل می فرمایند: فَانَّکُم وَسیلَتی الَی الله

ترجمه: شمایید وسیله من به سوی خدا(18).

وجود مقدس حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(ع)  و ائمه هدایت، معصومین(ع) حقیقت اسم اعظم خداوند اسماءالحسنی الهی هستند و خداوند آنها را کلمة تامات وجود و نام اعظم خود قرار داده است و بدین جهت از تمام پیغمبران عهد و میثاق در قبول ولایت کلیه الهیه آنان گرفته است.

پس با عنایت بر این که قرآن می فرماید: اذکُرُا الله ذِکراً کثیراً(19).

ترجمه: یاد کنید خدا را یاد کردنی بسیار و بنا بر فرمایش امام صادق(ع) ذکر کثیر تسبیح حضرت زهرا(ع) است.(20)

ذکر کثیر آن است که دل و زبان و تمام اعضا و جوارح انسان ذاکر باشد. کسی که ذاکر شد عمل می کند هر آنچه را که خدا امر کرده و ترک می کند هر آنچه را که خدای نهی کرده و اینجاست که او واجد مقام بندگی خدا می شود، مقامی که پیغمبر اکرم(ص) به آن افتخار می کند. پس ذاکر کسی است که به یاد خدا باشد و غیر خدا را فراموش کند. ذاکر خود را در حضور حق می بیند. کسی که خود را در حضور حق دید، مرتکب معصیت نمی شود. معصیت زمانی انجام می شود که انسان از یاد خدا غافل باشد. قرآن کریم در این باره می فرماید: وَ لاَ تَکُن مِنَ الغافِلینَ (21)ترجمه: و نباشید از غافلین.

و همچنین خداوند در قرآن کریم به ما امر می کند: فَاسئَلُوا اَهلَ الذِّکر ان کُنتُم لاَتَعلَمُونَ(22)

ترجمه: پس سوال کنید از اهل ذکر اگر نمی دانید.

مراد از اهل ذکر، محمد(ص) و آل محمد(ص)  می باشند.(23)

این چهارده نور پاک، ذاکرند و خود، ذکرند. به عبارت دیگر آنان ذکر مجسم و تجسم ذکر هستند و به ذکر و یاد خدا دل اطمینان می یابد.

الاَ بِذِکراللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ.(24)

بنابر روایات اهل بیت (ع)، مراد از ذکر در این آیه محبت و ولایت امیرالمومنین(ع) و محمد و آل محمد(ص) می باشد(25). پس کسی که ولایت و محبت امیرالمومنین (ع) را در دل داشته باشد ذاکر است و دل او اطمینان و آرامش دارد.

چنانچه علی بن ابراهیم در تفسیرش ذیل آیه یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذکُرُوااللهَ ذِکراً کثیراً، از قول معصوم(ع) نقل می کند الَّذینَ آمَنو، شیعه و ذکر الله امیرالمومنین و ائمه (ع) می باشند.(26)

بر اساس آنچه گذشت ما نیز بر آن شدیم تا با توجه به معانی این صفات کریمه و عمق و روح هریک، که راهگشایی برای طی مسیر پر فراز و نشیب زندگی هستند؛ در چند قسمت به جرعه ای از این اقیانوس بی کران الهی بپردازیم؛ باشد که مورد استفاده شما عزیزان قرار گیرد.

« الله» ( خداوند)

اسم مبارک« الله» چهار حرفست و اگر کسی بر آن واقف شود به حقیقت، همه اشیاء را می شناسد؛ چرا که آنها از او و با او و به سوی او و صادر شده از او می باشند، پس هر گاه « همزه» را انداختی باقی می ماند«لله» که اشاره است به « ولله کل شیء» یعنی همه چیز از اوست و اگر«لام» را انداختی و الف را گذاردی «اله» می شود که اشاره دارد به « وَ هُوَ الهُ کُلَّ شَیءٍ» هر چیزی به او موجود است. اگر«لام» و «الف» را انداختی « له» می شود، « وَ لَهُ کُلَّ شَی ءٍ» بازگشت هر چیزی به سوی اوست، اگر « لام» از کلمه « له» انداخته شود، «هُ» باقی ماند و « هو» لفظی است که دلالت دارد بر ینبوع (27)عزّت حضرت احدیت و لفظ «هو» مرکب است از دو حرف « هاء» و « واو». لفظ « هاء» اصل است نسبت به « واو»، چون « واو» از اشباع ضمه « هاء» پیدا شد، پس در واقع « هو» یک حرف است و دلالت دارد بر وحدت حضرت احدیت.

« الله»، اسم ذات خداوند و مستجمع(28) جمیع صفات کمال و جمال و جلال اوست.

خواص اسم اعظم خدا در سه اسم گذاشته شده که آن « بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیم» می باشد و خاصیت اسم اعظم، در ولایت امیرالمومنین(ع) است.

« الله» اسم جامع و بزرگ و با عظمت حضرت واجب الوجود، جلّ و علا می باشد.

اسم اعظم، در اسمی است که اول آن « الله» و آخر آن « هو» می باشد.

امیرالمومنین(ع) در تفسیر کلمه « الله» می فرمایند: «اللهُ اسمٌ مِن اَعظَمِ اسماءِ الله عَزَّ وَ جَلَّ لایَنبَغی یُسَمّی بِهِ غَیرُهُ»(29)

ترجمه: « الله» اسم اعظم الهی است که شایسته نیست احدی خود را به این نام بخواند.

خواص:

1- 100 مرتبه در هر روز موثر است در رفع تمام مشکلات زندگی.

2- 1001 مرتبه در یک مجلس موثر است در رفع مشکلات و خطرات بزرگ زندگی.

3- 66 مرتبه، هر روز بعد از نماز صبح جهت حل مشکلات. در مداومت بر این تعداد تاکید شده است.

4- جهت شفای مریض، 100 آیه از قرآن خوانده ( بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه محسوب می شود) سپس 7 مرتبه « یا الله» گفته شود. حضرت امیرالمومنین(ع) می فرمایند اگر این دستور را به سنگ بخوانند سنگ باز می شود. مریضی که تمام اطباء او را جواب کرده اند شفا می گیرد؛ حتی اجل محتوم (30)چند روزی عقب می افتد.

رسول اکرم(ص) فرموده اند: کُلُّ امٍر ذی بالٍ لَم یُبدَأ فیهِ بِبِسمِ الله فَهُوَ أبتَرُ.

ترجمه: هر کاری که بنام خداوند شروع نشود ناقص و بی نتیجه خواهد ماند.(31)

بدین جهت فرموده اند هر کاری که بنام خداوند شروع نشود ناقص و بی نتیجه خواهد ماند.(32)

بدین جهت فرموده اند هر کاری را با نام خدا شروع کنید. نقل شده از بعض اهل باطن که هر کس روزی 100 مرتبه بگوید:« هُوَ اللهُ الذَّی لاالهَ الاّ هُوَ»(33) خدا او را از اهل یقین گرداند و به مقام اهل تحقیق و درجات ارباب توحیدش رساند.

پاورقی:

1- اعراف/ 179.

 2- طه/ 8.

 3 - بحارالانوار/ ج4/ ص187/ روایت 2/ باب 3.

4-همان/(بیان)

5- بحارالانوار/ ج4/ ص187/ روایت 2/ باب 3.

6- بحارالانوار/ ج53/ ص47/ روایت 20/ باب 29.

7- بحارالانوار/ ج25/ ص22/ روایت 38/ باب 1.

8- بحارالانوار/ ج7/ ص321/ روایت 16/ باب 16.

9- اصول کافی/ ج1/ ص 143 / باب 4.

10-جمعه/10

11- - بحارالانوار/ ج74/ ص257/ روایت 55/ باب 15.

12- بقره / 152

13- - بحارالانوار/ ج3/ ص22/ روایت 329.

 14-اصول کافی، ج4، ص 455.

15- مائده/ 35.

 16- بحارالانوار/ ج25 / ص 22/ روایت 38/ باب 1.

 17- بحارالانوار/ ج100 / ص 409/ روایت 67/ باب 6.

 18 - بحارالانوار/ ج102 / ص 249/ روایت 9/ باب 10.

 19- احزاب/ 41.

 20- بحارالانوار/ ج22 / ص 176/ باب 2.

 21 - اعراف/ 205.

 22- نحل/ 43 و: انبیا/7.

 23 - بحارالانوار/ ج9 / ص 125/ باب 1.

24- رعد/ 28.

 25 - بحارالانوار/ ج23 / ص 184/ روایت 47/ باب 9 و نیز بحارالانوار/ ج35 / ص 405/ روایت 29/ باب 20.

 26- بحارالانوار/ ج23 / ص 185/ روایت 53/ باب 9.

27- ینبوع: سرچشمه

28- مستجمع : شامل؛ دربرگیرنده.

29- بحارالانوار/ ج92/ ص232/ روایت 4/ باب 29.

 30 - یعنی مرگی که در تقدیر الهی، قطعی و جاری شده است.

 31 - بحارالانوار/ ج76 / ص 305/ روایت 1/ باب 58.

 32 - بحارالانوار/ ج4 / ص 194/ روایت 2

 33 - حشر/ 22 و 23.

امین آنلاین بازدید : 40 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)
چرا از آیه قرآن نتیجه نمی‎گیرم

شخصی حضور امام صادق (ع) مشرف شد و گفت: در قرآن دو آیه است كه من طبق دستور آن دو آیه عمل می‎كنم، ولی نتیجه نمی‎‎گیرم.

امام صادق (ع) فرمود: آن دو آیه كدام است؟

او عرض كرد:

1- «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ».

(دعا كنید مرا، كه من دعای شما را مستجاب می‎كنم).[1]

2- «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ».

(و هر چیزی را كه در راه خدا انفاق كنید خدا جای آن را پر می‎كند و او بهترین روزی دهندگان است).[2]

من دعا می‎كنم، دعایم به استجابت نمی‎رسد، و انفاق می‎كنم ولی عوضش را نمی‎بینم.

امام صادق (ع) در مورد آیه اول فرمود: آیا فكر می‎كنی كه خداوند از وعده خود تخلّف كند؟

او عرض كرد: نه.

فرمود: پس علّت عدم استجابت دعا چیست؟

او عرض كرد: نمی‎دانم.

امام فرمود: ولی من به تو خبر می‎دهم، كسی كه اطاعت خدا كند در آنچه امر به دعا كرده، و جهت دعا را رعایت كند، دعایش اجابت خواهد شد.

او عرض كرد: جهت دعا چیست؟

امام فرمود: نخست حمد خدا كنی و نعمت او را یادآور شوی، شكر كنی و بعد درود بر پیامبر (ص) فرستی، سپس گناهانت را به خاطرآوری و اقرار كنی و از آنها به خدا پناه بری و توبه نمائی، این است جهت دعاء.

و امّا در مورد آیه دوم، آیا فكر می‎كنی خداوند خلف وعده می‎كند؟

او عرض كرد: نه.

امام فرمود: پس چرا جای انفاق پر نمی‎شود؟

او عرض كرد: نمی‎دانم.

امام فرمود: اگر كسی از شما مال حلالی به دست آورد و در راه حلال انفاق كند، هیچ درهمی را انفاق نمی‎كند، مگر اینكه خدا عوضش را به او خواهد داد.

پس شرط نتیجه‎گیری از انفاق، به دست آوردن مال از راه حلال و همچنین انفاق آن در راه حلال است.

 

پی نوشت ها:

[1] - سورة‌ مؤمن: آیة 40.

[2] - سورة سبأ: آیة 39.

امین آنلاین بازدید : 40 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)
 دلایل ازدواج های متعدد پیامبر اسلام (ص)

در آغاز بیان دو نكته ضروری است.

اوّل: نگاهی كوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیره العرب در زمان پیامبر(ص):

1ـ عرب های جاهلی نسبت به دختر،‌ بلكه جنس زن بی علاقه بودند، چون در محیطی كه دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر كس هر قدر كه می توانست، به دیگران ظلم روا می داشت، خوف داشتند كه در جنگ،‌ دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند، نیز به جهت وضع بد اقتصادی و این كه دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه ای نداشتند، بلكه دختر داری را ضد ارزش می شمردند و بعضاً به زنده به گور كردن دختران رو می آوردند.

2ـ چون جنگ و خونریزی در آن محیط امری متداول بود، و عرب جاهلی با اندك بهانه ای یك دیگر را می كشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعیتی بود و نسبت زنان به مردان افزایش چشمگیری پیدا می‌كرد (چون مردان به جنگ اقدام می كردند، نه زنان و كشته‌ها از مردان بود) كه گزینة «چند زن داشتن» را برای رهایی از مشكل عدم تعادل جمعیتی پذیرفتند. این مشكل در اكثر نقاط از جمله در ایران هم وجود داشت، لیكن در عربستان بیشتر بود.

3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادی، زن گرفتن از یك خانواده و قبیله نوعی كمك به آنان محسوب می شد، به همین جهت مشركان قریش به دامادهای پیامبر(ص) فشار وارد می كردند كه دختران پیامبر(ص) را طلاق دهند تا بر مشكلات پیامبر افزوده شود.

4ـ در محیطی كه نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم ترین عامل بازدارندة از جنگ به شمار می آمد.

5ـ در آن وضع زن بیوه اگر شوهر نمی كرد، خوشایند نبود، بلكه زشت شمرده می‌شد. به مجرد آن كه شوهر می مرد، یا از وی طلاق می گرفت و عدّه وفات یا طلاق سپری می شد، شوهری دیگر گزینش می شد، مانند «اسماء بنت عمیس» كه اوّل همسر جعفر بن ابی طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبكر در آمد و بعد از درگذشت ابوبكر همسر امام علی(ع) شد. این شیوه در آن فرهنگ متداول بود.

 

نكتة دوم: نگاهی گذرا به ازدواج پیامبر(ص).

1ـ پیامبر(ص) در 25 سالگی با حضرت خدیجه كه چهل سالش بود و قبلاً یك یا دوبار شوهر كرده بود و با مرگ شوهر بیوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی كرد و همسر دیگری نگرفت.

2ـ همة‌ همسران پیامبر(جز عایشه) بیوه بودند. آنان پیش از آن كه به همسری پیامبر(ص) در آیند، یك یا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و یا شهادت شوهر و انقضای عدّه به عقد پیامبر(ص) در آمدند.

3ـ عمدة‌ ازدواج های پیامبر(ص) در شرایط سخت و دشوار جنگی صورت گرفته بود، مانند شكست مسلمانان در جنگ اُحد كه وضع مسلمانان بسیار ناراحت كننده بود.

4ـ پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب كرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت.

دقت در این امور به ما می فهماند كه ازدواج های پیامبر نه در پی ارضای خواهش‌های نفسانی، بلكه در جهت اهداف عالی بود كه ذیلاً بیان می‌شود.

بی شك پیامبر در ازدواج های متعدد دنبال خوشگذرانی ها نبود، چون:

اوّلاً: اگر چنین بود، می بایست در سنین جوانی به این امر مبادرت می كرد، نه در سنین پیری و آن هم در شرایط سخت و دشوار.

پیامبر اکرم

ثانیاً: خوشگذرانی انگیزة آن حضرت بود، می بایست جهت گیری هایش در گزینش همسر، این ادعا را اثبات كند. حضرت دنبال زنان زیبا و جذّاب از جهت امور جنسی و جوانی نبود، حتی به خواستگاری برخی از زنان مانند «ام سلمه» رفت و او تعجب نمود دراین سن و سال كه كسی حاضر نمی شود با او ازدواج كند، چرا پیامبر دنبال زنان جوان نمی رود و به خواستگاری او كسی را فرستاده است.

ثالثاً: آنانی كه با انگیزة كامیابی جنسی به ازدواج های متعدد رو می آورند،‌ ماهیت زندگی آنان به گونه ای دیگر است. آنان به زرق و برق ظاهری زندگی، لباس و زینت زنان و رفاه و خوشگذرانی رو می آورند؛ درحالی كه سیره و زندگی پیامبر اسلام(ص) خلاف این را نشان می‌دهد. پیامبر(ص) در برابر خواست همسران خویش در مورد زرق و برق زندگی، آنان را مخیّر كرد كه یا همین ساده زیستی را برگزینند و به عنوان همسر پیامبر باقی بمانند و یا از حضرت طلاق بگیرند و بروند دنبال زرق و برق زندگی.

علامة طباطبایی در این باره می نویسد: داستان تعدّد زوجات پیامبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن كه برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی كه تنها به خدیجه اكتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی كه اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن‌دوستی آن حضرت دارد. (1)

رابعاً: دو تن از زنان پیامبر(ص) كنیز بودند. اگر هدف پیامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود،‌این دو چون كه كنیز بودند، بدون ازدواج، پیامبر(ص) می توانست از آنان بهره مند شود. با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.

بنابراین اهداف و حكمت های ازدواج پیامبر(ص) را می بایست در اهداف بلند و ارزشی جستجو نمود كه مهم ترین آن بدین شرح است:

1ـ هدف سیاسی ـ تبلیغی:

یكی از اهداف ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی – تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحكم گردد و بر نفوذ سیاسی واجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.

حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیت های بهتر اجتماعی وسیاسی، در تبلیغ دین خدا و استحكام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از كارشكنی‌های آنان وحفظ سیاست داخلی وایجاد زمینة مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی ازدواج ها رو آورد.

در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبكر از قبیله بزرگِ «تیم»، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»، با ام‌حبیبه دختر ابوسفیان از قبیلة نامدار بنی‌امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی‌اسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد.

در آن محیطی كه جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلكه به تعبیر «ابن‌خلدون» جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،(2) بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی كه بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل،‌ ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار كه از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نكرد. «گیورگیو» نویسندة مسیحی می نویسد: محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بكاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام‌حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مكه شد.(3)

2ـ هدف تربیتی

پیامبر(ص) حمایت از محرومان و واماندگان را جزء آیین نجات بخش خویش قرار داد. قرآن مردم را به حمایت از واماندگان ومحرومان و ایتام فرا می خواند. پیامبر(ص) در مناسبت های مختلف مردم را به این كارخداپسندانه تشویق نمود، و در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در كنار مسجد «صفه» را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سكنی داد.

این حمایت عملی و صفه نشینی مربوط به مردان بود، اما دربارة زنان با توجه به موقعیت آنان، این گونه راه حل برای رهایی آنان از مشكلات پسندیده نبود، بلكه رسول خدا(ص) برای زنان راه حل دیگری را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داری كه بازتاب شرایط اجتماعی بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود كه زنان بی سرپرست و یتیم دار را به تناسب حالشان، با پیوند زناشویی به خانه های خویش راه بدهند، تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند؛ و خود نیز در عمل به این كار تن داد تا مسلمانان در عمل تشویق شوند و در مسیر رفع محرومیت واماندگان قدم بردارند.

پیامبر(ص) با زنان بیوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان یتیمشان به خانة خویش راه داد،‌ تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشكلات گام برداشته باشد و هم الگوی خوبی برای مردم در این امر باشد.

پیامبر اکرم

3ـ هدف رهایی كنیزان:

اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام برداشت. رسول خدا(ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست كه ازدواج از جملة آن‌ها است. جویریه و صفیه كنیز بودند. پیامبر(ص) این دو را آزاد كرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدین وسیله به مسلمانان بیاموزد كه می‌شود با كنیز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شریك زندگی قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از كنیزان آزاد شدند. توضیح این كه: جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا(ص) قرار گرفت. حضرت وی را آزاد كرد و سپس با وی ازدواج نمود. كار حضرت برای یارانش الگوی خوبی شد و تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق كه حدود دویست تن بودند،‌ آزاد شدند.

«گیورگیو» دانشمند مسیحی می نویسد: محمد با جویریه ازدواج كرد. یارانش این عمل را نپسندیدند و آن را با تعجب می نگریستند. فردای آن روز كم كم اسیران خود را آزاد كردند، چون كه نمی توانستند بپذیرند كه بستگان همسر پیامبر(ص) بردة آنان باشند.(4)

4ـ نجات زن و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن بستگان مشرك و كافر

برخی از زنانی كه مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و یا ارتداد شوهر، بی سرپرست می شدند و زندگی بر آنان بسیار مشكل بود و در وضع بسیار اشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه، دختر ابوسفیان كه همراه شوهرش به حبشه هجرت كرد و در آن جا بی سرپرست شد. نه می توانست در آن جا بماند و نه به مكه نزد پدرش برگردد.

پیامبر(ص) وقتی كه از مشكل وی با خبر شد، پیكی برای نجاشی پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبیبه را به عقد پیامبر در آورد. این ازدواج باعث شد كه وی از بی سرپرستی نجات پیدا كند و به دامن بستگان مشرك خویش نغلتد.

5ـ‌ طرد سنت غلط و جاهلی:

در اسلام «پسرخوانده» حكم پسر واقعی را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نیست. در حالی كه در جاهلیت احكام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت می دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام این حكم را باطل نمود.(5) پیامبر(ص) به دستور خدا با «زینب بنت حجش» كه همسر مطلقه زیدبن حارثه، پسرخواندة پیامبر بود، ازدواج نمود، تا حكم جاهلی را در عمل باطل كند و مردم پذیرای نقض حكم جاهلی باشند.(6)

اگر این ازدواج صورت نمی گرفت، ممكن بود زیدبن حارثه، یا پسرش اسامه بن زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح می شد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر(ص) دگرگون می شد.

افزون بر این امور ازدواج های پیامبر از اهداف و حكمت های دیگری برخوردار بود كه به جهت رعایت اختصار از ذكر آن‌ها خودداری می‌شود.

در پایان به بیان نكته ای دیگر می پردازیم: در اسلام چند همسر گزینی برای مردان محدود است. مرد نمی تواند بیش از چهار همسر دائمی در یك زمان داشته باشد.

قرآن می‌گوید: با رعایت عدالت می‌تواند چهار همسر داشته باشد.(7) تا قبل از نزول این حكم مردان بیش از چهار همسر دائمی داشتند.

همة زنان پیامبر(ص) قبل از نزول این حكم به عقد پیامبر(ص) در آمده بودند. خداوند به پیامبرش دستور داد كه از این پس حق نداری با كسی ازدواج نمایی، و حتی اگر همة زنانت را طلاق بدهی، به جای آنان نمی توانی با زنان دیگری ازدواج نمایی.(8) این حكم از احكام اختصاصی پیامبر(ص) است، همان گونه كه وجوب خواندن نماز شب و ... از مختصات پیامبر بود.

 

منبع: سایت پاسخگو

تنظیم برای تبیان: سید پیمان صابری


1 . سید محمد حسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص 174.

2 . مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.

3 . محمد پیامبری كه از نو باید شناخت، ص 207.

4 . همان، ص 181.

5 . احزاب (33) آیه 4.

6 . همان، آیه 37.

7 . نساء (4) آیه 3.

8 . احزاب (33) آیه‌ 52.

امین آنلاین بازدید : 32 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)

یكى از منازل هولناك سفر آخرت ، قبر است كه در هر روز مى گوید: انا بیت الغربة ، انا بیت الوحشة ، انا بیت الدود (یعنى ) منم خانه غربت و تنهایی ، منم خانه وحشت ، منم خانه كِرم .

عقبه اول وحشت قبر است :

در كتاب "من لا یحضره الفقیه" آمده است كه چون میت را به نزدیك قبر آورند فوراً او را داخل قبر نكنند زیرا براى قبر هول هاى بزرگی است ، و زمینی که قبر را در بر می گیرد از هول آنچه اتفاق خواهد افتاد به خداوند پناه برد ؛ بنابراین خوب است که پیکر مرده را نزدیك قبر بگذارند و اندكى صبر كنند تا آماده ورود به منزلگاه ابدی و سختی های قبر شود ، پس اندكى او را پیشتر برند و اندكى صبر كنند. آنگاه او را به كنار قبر برند.

علامه محمد تقی مجلسى(اول) در  حوادث قبر  گفته است :
هر چند روح از بدن مفارقت كرده است و روح حیوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن كاملا زایل نشده و از بین نرفته است ، و خوف ضغطه (1) قبر و سؤال منكر و نكیر و رومان فتّان قبور (2)، و عذاب برزخ هست تا آنكه براى دیگران عبرت باشد و تا همه بیندیشند كه چنین حادثه اى در پیش دارند...

و در حدیثی که گویا از  حسن بصری ، از یونس  آمده ، منقول است كه گفت حدیثى از حضرت امام موسى كاظم (علیه السلام) شنیدم كه فرمودند: چون مرده را به كنار قبر مى برید، ساعتى او را مهلت دهید تا استعداد و آمادگی پرسش منكر و نكیر بیابد.

و روایت شده از جناب "براء بن عازب" كه یكى از معروفین صحابه پیامبر است كه ما در خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله بودیم كه نظرش به جماعتى افتاد كه در محلى جمع گشته بودند. پرسیدند: براى چه مردم اجتماع كرده اند؟ گفتند براى كندن قبر جمع شده اند. براء بن عازب گفت : چون حضرت اسم قبر را شنید در رفتن به سوى آن شتاب كرد تا خود را به قبر رسانید پس كنار قبر به زانو نشست و من از طرف دیگر مقابل روى آن حضرت رفتم تا ببینم چه كار مى كنند، دیدم بشدت گریستند و آنگاه رو به ما كردند و فرمودند : "اخوانى لمثل هذا فاعدوا" یعنى اى برادران من، براى چنین حادثه ای خود را آماده کنید.

شیخ بهائى نقل كرده كه بعضى از حكما را دیدند كه در وقت مرگ خود دریغ و حسرت مى خورد. به او گفتند كه این چه حالى است كه از تو مشاهده مى شود؟ گفت چه گمان مى برید به كسى كه به سفرى طولانى مى رود و بدون مونس به قبر وحشتناكى وارد مى شود و به حضور حاكم عادلى مى رود كه برای کردار خود در نزد وی حجتى ندارد؟

و قطب راوندى روایت كرده كه حضرت عیسى (علیه السلام) پس از مرگ مادر خود مریم، او را صدا زد و گفت : اى مادر! با من سخن بگو؛ آیا مى خواهى كه به دنیا برگردى؟ گفت : بلى براى آنكه در شب بسیار سرد، براى خدا نماز گزارم و در روز بسیار گرم ، روزه بگیرم . اى پسر جان ! این راه بسیار خطرناك است .

و روایت شده كه حضرت فاطمه صلوات الله علیها در وصیت خود به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفت : چون من وفات كردم خودت مرا غسل بده و تجهیز كن و نماز گزار و مرا داخل قبر كن و در لحد (قبر) بسپار و خاك بر روى من بریز و نزد سر من مقابل صورتم بنشین ، و قرآن و دعا براى من بسیار بخوان ؛ زیرا كه "آن سعادت" وقتى است كه مرده محتاج به انس گرفتن با زنده است (و زنده با قرآن و ذکر با او نجوا می کند) .

و سید بن طاووس (رحمة الله علیه ) از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم روایت كرده كه فرمود: ساعتى سخت تر از شب اول قبر بر میت نمى گذرد پس با صدقه دادن ، به مرده خود رحم كنید و اگر چیزى نیافتید كه صدقه دهید، پس دو ركعت نماز گذارید و در ركعت آن نماز سوره "فاتحة الكتاب" (حمد) را یك مرتبه بخوانید و سوره توحید را دو مرتبه بخوانید و در ركعت دوم "فاتحه" را یك مرتبه سوره تكاثر را ده مرتبه بخوانید و سلام دهید و بگویید : "اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلك المیت فلان بن فلان" یعنی : خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او و ثواب این نماز را به قبر این مرده جاری ساز و به جای فلان بن فلان ، نام مرده را بگوید ؛ پس حق تعالى همان ساعت هزار ملك به سوى قبر آن میت مى فرستد و با هر ملكى جامه اى و حله اى (زیور آلات) ، و تنگى قبر او را وسعت مى دهد تا روزی که اسرافیل بر صور بدمد و قیامت کبرا آغاز شود و به نمازگزار به عدد آنچه در آفتاب بر آن مى تابد حسنات مى دهد و چهل درجه مقامش را بالا مى برد.

نماز دیگر برای راحتی کوچیدن مردگان به سوی قبر

براى برطرف كردن وحشت قبر از مرده مستحب است نمازگزار دو ركعت نماز گزارد و در ركعت اول سوره حمد و "آیة الكرسى"(4) و در ركعت دوم سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را بخواند و چون سلام دهد بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان به جان فلان ، یعنی : خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او و ثواب این نماز را به قبر این مرده جاری ساز و به جای فلان بن فلان ، نام مرده را بگوید.

(حكایت )

حاجی نورى که خداوند قبر او را نورانی کند در کتاب "دارالسلام" از استاد خود ملا فتحعلى سلطان آبادى که خدای بزرگ، قبر او را عطر آگین کند؛ نقل كرده كه فرمود: عادت و طریقه من بر آن بود كه هر كس از دوستان اهل بیت علیهم السلام كه خبر فوتش را مى شنیدم در شب دفن او برایش دو ركعت نماز مى خواندم ، چه میت را بشناسم یا نشناسم و هیچ كس بر این كار من مطلع نبود تا آنكه روزى یكى از دوستان ، مرا در راهى ملاقات كرد و گفت : دیشب خواب دیدم فلان شخص را كه در این ایام وفات كرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسیدم گفت : من در سختى و بلا بودم تا آنكه "مرحوم سلطان آبادی" برایم دو ركعت نماز خواند و اسم شما را برد  و آن دو ركعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر این احسانى كه به من كرد خدا پدرش را رحمت كند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسید كه آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از كار دائمى خود براى اموات خبر دادم .

و نیز از كارهائى كه براى وحشت قبر سودمند است کامل نمودن ركوع نماز است، چنانكه از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت شده كه كسى كه ركوع نماز خود را تمام كند گرفتار وحشت قبر نمى شود.

و نیز آنكه در هر روز صد مرتبه بگوید: "لا اله الا الله الملك الحق المبین" همواره برای اوست امان از فقر و از وحشت قبر و او به سوى خود توانگرى مالی را بكشد و گشوده شود درهاى بهشت بسوی او چنانكه در احادیث و اخبار وارد شده است .

و نیز آنكه بخواند سوره یس را هر شب پیش از آنكه بخوابد، و آنكه بخواند نماز لیلة الرغائب(5) را. و هر كه عیادت كند مریضى را حق تعالى بر او فرشته ای مى گمارد كه او را در قبر تا روز ورودش به محشر عیادت كند.

و از ابوسعید خدرى منقول است كه گفت : شنیدم كه حضرت رسول صلى الله علیه و آله به مولای متقیان على علیه السلام مى فرمود: یا على شاد شو و مژده بده كه براى شیعه تو وقت مردن نه حسرتى است و نه وحشت قبر و نه اندوهى در روز نشور.

حکایت

حضرت ایت الله العظمی شبیری زنجانی"دام ظله العالی" نقل می فرمودند در سنوات میانی حیات مرحوم والدم آیت الله العظمی حاج آقا احمد زنجانی "رحمه الله" ، بانوی محترمی بود به نام "احتجاب السلطنه" که از آشنایان بوده و مورد احترام همه بود ، پس از فوت  او  والد ارجمندم هر شب جمعه برای او سوره یس قرائت می فرمود و این عمل نیکو تا سالها ادامه داشت ، یکی از شب های جمعه غفلت عارض شده و پدر فراموش  می کنند که برای آن مرحومه سوره یس بخوانند. شب که می خوابند در عالم رویا آن مرحومه را می بینند که در منزلشان نان می پزند و آن مرحومه به اطرافیانش می گوید این دو نان را بگیرید و به منزل آقای زنجانی ببرید چرا که ایشان نیز برای ما نان می فرستند گر چه این بار یادشان رفته است.

 

برگرفته از کتاب منازل الاخرة

 بخش دین و اندیشه تبیان- آقامیری

 

 

 

پی نوشت ها :

(1) ضغطه قبر به ضم ضاد و سکون غین به معنای فشار قبر است

(2) رومان فتان القبور یعنی فرشته ای که آزمایش کننده (اهل ) قبر ها می باشد . نقل شده که : « رومان نام فرشته ای است که پیش از نکیر و منکر در قبر می آید و آدمی را می آزماید .

(3) لوامع صاحبقرانی : جلد 2 ، صفحه 400 .

(4) "ایة الکرسی" مطابق قول مشهور آیه های 255، 256و 257 سوره بقرة است و آن ایات چنینند (اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ .... لاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ....اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ كَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) یعنی : هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده‏، كه قائم به ذات خویش است‏، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبك و سنگینى او را فرانمى‏گیرد؛ [و لحظه‏اى از تدبیر جهان هستى‏، غافل نمى‏ماند؛] آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است‏، از آن اوست‏؛ كیست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟! [بنابراین‏، شفاعت شفاعت‏كنندگان‏، براى آنها كه شایسته شفاعتند، از مالكیت مطلقه او نمى‏كاهد.] آنچه را در پیش روى آنها [بندگان‏] و پشت سرشان است مى‏داند؛ [و گذشته و آینده‏، در پیشگاه علم او، یكسان است‏] و كسى از علم او آگاه نمى‏گردد؛ جز به مقدارى كه او بخواهد. [اوست كه به همه چیز آگاه است‏؛ و علم و دانش محدود دیگران‏، پرتوى از علم بى‏پایان و نامحدود اوست‏] تخت [حكومت‏] او، آسمانها و زمین را دربرگرفته‏؛ و نگاهدارى آن دو [آسمان و زمین] او را خسته نمیكند. بلندى مقام و عظمت‏، مخصوص اوست‏..... در قبول دین‏، اكراهى نیست‏. [زیرا] راه درست از راه انحرافى‏، روشن شده است‏. بنابر این‏، كسى كه به طاغوت [بت و شیطان‏، و هر موجود طغیانگر] كافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محكمى چنگ زده است‏، كه گسستن براى آن نیست‏. و خداوند، شنوا و داناست‏.....خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ایمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بیرون مى‏برد. [اما] كسانى كه كافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها (سرکشان) هستند؛ كه آنها را از نور، به سوى تاریکی ها بیرون مى‏برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

(5) اعمال لیلة الرغائب : و بدانکه شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب می‌گویند و از برای آن عملی از حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علاّمه در اجازه بنی زهره نقل کرده‌اند از جمله فضیلت او آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالی بفرستد ثواب این نماز را بسوی او به نیکوتر صورتی با روی گشاده و درخشان و زبان فصیح پس با وی گوید ای حبیب من! بشارت باد تو را که نجات یافتی از هر شدّت و سختی گوید تو کیستی؟ بخدا سوگند که من روئی بهتر از روی تو ندیدم و کلامی شیرین‌تر از کلام تو نشنیده‌ام و بوئی بهتر از بوی تو نبوئیدم. گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردی؛ امشب بنزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر هرگز از تو معدوم نخواهد شد ،  و کیفیت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه میداری چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز می‌گذاری هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ می‌خوانی و چون فارغ شدی از نماز، هفتاد مرتبه می‌گوئی« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ وَعَلی آلِهِ» پس به سجده می روی و هفتاد مرتبه می‌گوئی:« سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس سر ازسجده برمی‌داری وهفتاد مرتبه می‌گوئی«رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِیُّ الاَعْظَمُ» پس باز به سجده می‌روی و هفتاد مرتبه می‌گوئی:« سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس حاجت خود را می‌طلبی که انشاءالله برآورده خواهد شد.

امین آنلاین بازدید : 34 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)
شیعیان ما همتا ندارند!!

افتخار شیعه همان بس که ائمه و پیشوایان آنها بهترین خلق خدا روی زمین و نزد آسمانیان هستند. امامان شیعه یکی پس از دیگری کشتی هدایت مسلمین را در دست گرفتند اگر چه ما انسان های جاهل و خطاکار هیچ گاه عظمت و بزرگی ایشان را در نیافتیم و مقام و‌شان آنها را نشناختیم. رسول خدا فرمودند: دوازده تن از اهل بیت من همان هایی هستند که خداوند فهم، علم و حکمت مرا به آنها عطا نمود و آنها را از گِل من آفرید، پس وای بر منکرین آنها که بعد از من آنها را انکار کنند... و شفاعت من و خداوند به ایشان نمی رسد. 1

امام صادق (علیه السلام) که مکتب برحق شیعه آراسته به نام زیبای بوده و مکتب جعفری می خوانندش، در مقطعی کوتاه اما بسیار تاثیرگذار دین خدا را اقامه نموده و شیعیان را با جلوه ای از وجودشان آشنا نمودند. محمد بن مروان از امام صادق(علیه‌السلام) روایت می کند که فرمودند: «خداوند ما را از نور عظمتش آفرید، سپس از گِلی که در زیر عرش پنهان بود به ما شکل و صورت داد و آن نور (الهی) در آن (صورت) قرار گرفت. پس ما خلق و بشری نورانی بودیم و کسی در خلقتش مثل ما نبود.» 2 بنابراین وقتی‌شان و مقام پیشوایان ما تا این اندازه بالاست که همتا و مثلی ندارند پس ما نیز باید پیروانی واقعی و بی همتا! برای آنها باشیم، آنچنان که خودشان از ما خواسته اند.

امام صادق (علیه‌السلام) می فرماید: خداوند ارواح شیعیان ما را از گِل ما آفرید و بدنها یشان را از گِلی که در زیر عرش پنهان بود (شکل داد) و خدا آنچنان که آنها را آفرید هیچ خلق دیگری را نیافرید مگر پیامبران و مرسلین را. 3

شگفتا که ما ادّعای "شیعه جعفری" بودن را داریم و رفتاری شایسته این مقام از خود بروز نمی دهیم! مقامی که تنها پیامبران و مرسلین در آن با شیعیان امامان معصوم برابری می کنند!

پس بیایید از امروز پیامبر گونه زندگی کنیم!.

 

نوشته ی: رادفر – گروه دین و اندیشه تبیان


1- عیون اخبارالرضا (علیه‌السلام)، ج 2، ص 66.

2- الکافی، ج 1، ص 389.

3- الکافی، ج 1، ص 389.

امین آنلاین بازدید : 24 جمعه 15 مهر 1390 نظرات (0)

ابوبصیر از اصحاب امام صادق(علیه‌السلام) تعریف می‌كند كه: همسایه‌ای داشتم كه از همكاران سلطان ظالم و ستمكار بود و ثروت زیادی از كنار این سلطان به دست آورده بود، و كنیزان و غلامانی داشت و هر شب مجلسی از عیّاشان تشكیل می‌داد و به لهو و لعب و عیش و طرب می‌گذرانید و چند كنیز آوازه‌خوان و مطرب داشت كه می‌خواندند و شراب می‌دادند و می‌خوردند. چون این فرد همسایه من بود همیشه صدای آن منكرات از خانه او به گوش ما می‌رسید و ما را ناراحت می‌كرد.

چندین بار به او گوشزد كردم كه صدای ساز و آوازت، موجب اذیت و آزار من و خانواده‌ام می‌شود؛ ولی متاسفانه توجه نمی‌كرد، و اصرار و تكرار من به جایی نمی‌رسید؛ تا یك روز گفت: من مردی مبتلایم و اسیر شیطان شده‌ام اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی. اگر وضع مرا به صاحب خود آقا حضرت صادق(علیه‌السلام) بگویی شاید حضرت دعایی كرده و خداوند مرا از پیروی نفس نجات دهد.

ابوبصیر می‌گوید: سخن آن مرد بر دلم نشست. وقتی خدمت امام صادق(علیه‌السلام) رسیدم؛ داستان همسایه‌ام را به آن حضرت عرض كردم. حضرت فرمود: وقتی كه به كوفه برگشتی او به دیدن تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمد(علیهماالسلام) می‌گوید اگر كارهای زشت و ناپسندت را ترك كنی؛ من برایت بهشت را ضمانت می‌كنم.

ای دوست عزیز كه در حال خواندن این مطلب هستی؛ حاضرید كه امروز به امام عصرمان،‌ مهدی فاطمه(علیهماالسلام) قولی بدهیم؟

قول بدهیم كه دست از گناهامون برداریم تا امام زمان(عج)، رضایت خدا، خود و در نهایت بهشت را برایمان تضمین كند.

وقتی به كوفه برگشتم مردم به دیدنم آمدند آن همسایه‌ام نیز با آنها بود، وقتی مهمان‌ها رفتند و اطاق خلوت شد؛ گفتم وضع تو را برای امام صادق(علیه‌السلام) شرح دادم حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان و بگو آن اعمال زشتت را ترك كن تا من برایت بهشت را ضمانت كنم.

آن مرد تا این سخن را شنید گریه‌اش گرفت. گفت تو را به خدا آقا امام صادق(علیه‌السلام) این حرف را به تو زد. گفتم به خدا قسم حضرت اینگونه فرمودند. گفت: برای من همین بس است و از منزلم خارج شد.

پس از چند روز كه گذشت فردی را به دنبال من فرستاد، وقتی نزد او رفتم دیدم پشت در ایستاده و برهنه است گفت: هر چه مال داشتم در محلش صرف كردم و چیزی باقی نگذاشتم، برای این است كه بدون لباس مانده‌ام. من سریع به دوستان مراجعه نموده و مقداری لباس كه او را تامین كند تهیه كرده، و برایش آوردم.

بعد از چند روز پیغام داد مریض شده‌ام بیا تو را ببینم. در مدت بیماری‌اش مرتب از او خبر می‌گرفتم و با داروهایی به معالجه‌اش مشغول بودم. بالاخره یك روز به حال احتضار رسید. در كنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود. در آن حال بیهوش شد؛ وقتی بهوش آمد در حالی كه لبخند می‌زد گفت:

ای ابابصیر صاحبت امام صادق(علیه‌السلام) به وعده خود وفا كرد، این را گفت و دیده از جهان بست.

در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت امام صادق(علیه‌السلام) رسیدم، در منزل اجازه ورود خواستم، همین كه وارد منزل شدم هنوز یك پایم در خارج منزل بود كه حضرت فرمود: ای ابابصیر دیدی ما به وعده خود نسبت به همسایه‌ات وفا كردیم؟!

ای دوست عزیز كه در حال خواندن این مطلب هستی؛ حاضرید كه امروز به امام عصرمان،‌ مهدی فاطمه(علیهماالسلام) قولی بدهیم؟

قول بدهیم كه دست از گناهامون برداریم تا امام زمان(عج)، رضایت خدا، خود و در نهایت بهشت را برایمان تضمین كند.

و چه چیز بالاتر از این كه خدا و امام زمان(عج) از ما راضی باشد؟

چه چیز لذت بخش‌تر از این است كه امام زمان(عج) به گونه‌ای به ما خبر دهند كه از شما راضی هستم؟

راهش واضح و روشن است و امام صادق(علیه‌السلام) به ما آموزش داده‌اند. بیاییم و از امروز قول دهیم كه اعمال ناپسند را ترك كنیم. برای راحت انجام شدن این كار، می‌توانیم تمرین كنیم و گناهان را یك به یك كنار بگذاریم و از خود امام زمان(عج) مدد جوییم. یقین داشته باشیم كه اگر با اخلاص درخواست كنیم، حتما كمكمان می‌كنند.  

برگرفته از بحارالانوار، ج 11 .

تعداد صفحات : 18

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 180
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 87
  • بازدید ماه : 83
  • بازدید سال : 649
  • بازدید کلی : 11,719